برف راه را بست;ناظم حکمت
برف راه را بست
تو نبودی
روبرویت نشستم به زانو
با چشم های بسته
به صورتت خیره شدم
کشتی ها نمی گذرند
هواپیما ها پرواز نمی کنند
تو نبودی
به دیوار تکیه داده بودم، برابرت
حرف زدم، حرف زدم
حرف بدون باز کردن دهانم
تو نبودی
با دست هام لمست کردم
دستهام بر صورتم بود
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 18:37 توسط شاهد عینی
|