‍ آیا دوباره من،
از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب ، 
که در پشت بام خانه قدم می زند
 سلام بگویم؟
حس می کنم که وقت گذشته ست ،
حس می کنم که «لحظه» 
سهم من از برگ های تاریخ است ،
حس می کنم که میز فاصلۀ کاذبی ست در میان گیسوان من و دست های این غریبۀ غمگین ...

حرفی به من بزن ،
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را
به تو می بخشد
جز درکِ حسِ زنده بودن از تو چه می خواهد؟

حرفی به من بزن ،
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم ...

#فروغ_فرخزاد

لینک تلگرام