سهم
آیا دوباره من،
از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب ،
که در پشت بام خانه قدم می زند
سلام بگویم؟
حس می کنم که وقت گذشته ست ،
حس می کنم که «لحظه»
سهم من از برگ های تاریخ است ،
حس می کنم که میز فاصلۀ کاذبی ست در میان گیسوان من و دست های این غریبۀ غمگین ...
حرفی به من بزن ،
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را
به تو می بخشد
جز درکِ حسِ زنده بودن از تو چه می خواهد؟
حرفی به من بزن ،
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم ...
#فروغ_فرخزاد
+ نوشته شده در شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت 21:36 توسط شاهد عینی
|