تقدیم با روان جانباختگان هواپیمای اکراینی

حوصله کن ، مجروح من
مجروح خارزارِ بی چلچله
اینطور هم نمی ماند..
که علف در دهان داس بمیرد
و باد برای خودش هی به هوچی و هلهله....
من به تو قول می‌دهم
بهارزایی هزارِ خردادِ خوش‌خبر
از جان‌پناه امید و ستاره در پی است ..
حالا هی قدم بزن
قدم به قدم
به قدرِ همین مزار بی‌نام و سنگ ،
سنگ بر سنگِ خاطره بگذار
تا ببینیم این بادِ بی‌خبر
کی باز با خود و این خوابِ خسته
عطر تازه ی چای و بوی روشنِ چراغ خواهد آورد ...
راستی حالا دلت برای دیدنِ یک نم‌نمِ باران ،
چند چشمه ، چند رود و چند دریا گریه دارد ؟!
حوصله کن ، بلبل غمدیده‌ی بی‌باغ و آسمان
سرانجام این کلیدِ زنگ‌زده نیز
شبی به یاد می‌آورد
که پشت این قفل بد قولِ خسته هم
دری هست، دیواری هست
به خدا....
دریایی هست...

سید علی صالح