نمی‌خواهم برای زیستن 
جزایر، قصرها و برجها را. 
چه لذتی فراتر از 
زیستن در ضمایر! 
 اكنون دگر بركن لباست را 
نشانیها و تصاویر را.   
من،
 تورا اینگونه نمی‌خواهم 
هماره در هیبت دیگری، 
دخترِ همیشه از چیزی. 
تو را ناب می‌خواهم، آزاد 
تو؛ بی هیچ كاستی. 
می‌دانم آنگاه كه بخوانم تو را میان همه جهانانیان، 
تنها تو، تو خواهی بود.
 و آنگاه كه بپرسی مرا،
 اوكه تو را می‌خواند كیست؟ 
او كه تو را از آن خویش می‌خواهد. 
مدفون خواهم ساخت نامها را، 
عناوین را، تاریخ را. 
همه چیز را درهم خواهم شكست 
تمامی ‌آنچه را كه پیش از زادن بر من آوار كرده‌اند.
و به گاه ورود  به گمنامی ‌و عریانی ابدی سنگ و جهان 
تو را خواهم گفت: 
”من تو را می‌خواهم، این منم.“

لینک تلگرام