آهسته و خاموش دراین تردیدی ندارم
باید همه تان را ترک کنم
می خواهم بدانم چه کسی
شال پوست گرگی ام را صاحب خواهد شد
خیزران ظریفم را
گردن بند نقره ای ام را
با بارانی از فیروزه بر آن...
و تمامی یادداشتهایم را
گل هایی را که هرگز نتوانسته ام در گلدانی بگذارمشان.
چه کسی آخرین قافیه شعرم را 
تورا
آخرین شبم را
به ارث خواهد برد؟

مارینا تسوه تایوا
ترجمه‌: احمد پوری