نکه کنارت نشسته، من نیستم

لحظه‌هایی است که با زمان زنده می‌شوند

آنکه سوال می‌پرسد، من نیستم

نگرانی است که پشیمان می‌کند

آنکه گذشته را بزرگ می‌کند، من نیستم

ماجراهایی است که تازه تمام شده

آنکه با تو زندگی می‌کند، من نیستم

برگی است که روی زمین می‌افتد

آن‌که سبب شگفتی رویاهایت می‌شود، من نیستم

دردهایی است که می‌آیند، که می‌روند

آنکه روی شانه‌ات خوابیده، من نیستم

عشقی است که از دور می‌خندد

آنکه روبه‌رویت می‌گرید، من نیستم

بادی است که در قلب می‌وزد