فراموشی
فراموشت کرده ام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که می بارد
پنجره را می بندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود !
پاییز را
تنها
از روی تقویم می شناسم !
فراموشت کرده ام
اما ...
گاهی
دلم
برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ می شود ...
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که می بارد
پنجره را می بندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود !
پاییز را
تنها
از روی تقویم می شناسم !
فراموشت کرده ام
اما ...
گاهی
دلم
برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ می شود ...
| مرتضی شالی |
+ نوشته شده در جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ساعت 22:30 توسط شاهد عینی
|