سه نفر
هر سه مقابل پنجره نشستند خيره بر دريا.
يكي از دريا گفت.ديگري گوش كرد.
سومي نه گفت و نه گوش كرد. او در ميانه دريا بود غوطه در آب
از پشت پنجره حركات او آرام، واضح در آبي ِ رنگ پريده ي آب
درون كشتي غرق شده اي چرخيد.
زنگ نجات غريق را به صدا درآورد.
حبابهاي ريزي با صدايي نرم روي دريا شكستند
ناگهان يكي پرسيد: غرق شد؟
ديگري گفت: غرق شد.
سومي از عمق دريا نگاهشان ميكرد.
گويي به دو نفر كه غرق شده اند مينگرد.
یاتیس ریستوس. شاعر یونانی
+ نوشته شده در شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:47 توسط شاهد عینی
|
مشتی کلمه مانده بود